در تمام شاخههای علمی، افراد دانشمند زیادی مشغول مطالعه و فعالیتهای گوناگون هستند. اما بعضی از آنها خدمات بزرگتر و تاثیر عمیقتری بر روی رشتهی تخصصی خود گذاشته و میگذارند. بعضی از آنها را پدر آن علم میخوانیم، و هرگز خود را از آوردن اسمشان به هر بهانهای باز نمیداریم. ما معتقدیم خدمتی که به آن حوزه کردهاند گستردهتر از آن بوده که بتوانیم اجازه دهیم نامشان فراموش شود. مانند ژان پیاژه، پدر روانشناسی کودک، میباشد. ایده و دانشی که آنها داشتهاند و ارائه کردهاند، تغییرات اساسیای را ایجاد کرده و باعث پیشرفت سطح دانش عمومی جامعهی انسانی شدهاست.
اگر خودتان فرزندی داشته باشید یا با کودکان به هر شکلی سر و کار داشته باشید، احتمالا با نام ژان پیاژه روبهرو شدهاید. ژان پیاژه پدر روانشناسی کودک است. توانسته با دستاوردی که پس از مطالعات چند ده سالهاش به آن رسیده، دید جهانیان را به آموزش و پرورش کودکان زیر و رو کند. در مسیر رشد بیشتر و باکیفیتتر جهت دهد.
برای مطالعه بیشتر، همچنین میتوانید مقالهی بزرگان روانشناسی ایران را بخوانید.
ژان پیاژه، پدر روانشناسی کودک، که بود ؟
ژان ویلیام فریتز پیاژه، روانشناس سوییسی که برای کار و مطالعه بر روی توسعه و رشد ذهنی کودکان شناخته میشود. او در سال ۱۸۹۶ در شهر نوشتل به دنیا آمد. ژان در زمان کودکی بسیار کنجکاو و باهوش بود و به زیستشناسی و جانورشناسی علاقه داشت. کمی بعدتر، تحت تاثیر پدربزرگش مطالعهی فلسفه را شروع کرد، و به شناختشناسی علاقه پیدا کرد. در دوران نوجوانیاش بود که به روانکاوی علاقهمند شد، که در آن زمان علم رو به رشدی بود. مطالعات و تحصیلات اولیهی او در زمینهی علوم طبیعی و فلسفه بودند. اما در دههی ۱۹۲۰ کمکم مسیر زندگیاش به سمتی چرخید که او را تبدیل به نامی ماندگار در علم روانشناسی کرد. و همچنین لقب پدر روانشناسی کودک را از آن خود کرد.پدر روانشناسی کودک در سپتامبر سال ۱۹۸۰ در سن ۸۴ سالگی درشهر ژنو، سوییس دار فانی را وداع گفت.
ژان پیاژه، پدر روانشناسی کودک، چه کرد؟
او بعد از فارغالتحصیلی، به پاریس رفت. در مدرسهای شروع به تدریس کرد. در آنجا با دو روانشناس شناخته شده، به نامهای بینه و سیمون آشنا شد. طی همکاریهایش با این دو روانشناس در زمینهی استانداردسازی ابزارهای روانسنجی، تفاوتهای شناختی کودکان در مقایسه با بزرگسالان توجه ژان را به خود جلب کرد. او را به فکر مطالعات آیندهاش در مورد رشد شناختی کودکان انداخت.
او در سال ۱۹۲۹ سمت مدیریت دفتر بینالمللی آموزش و توسعهی دانشگاه ژنو را پذیرفت. وی همچنان به کار با کودکان و مطالعهی رفتار و طرز فکر آنها ادامه داد. او بالاخره در سال ۱۹۳۶ تئوری خود، مبنی بر رشد شناختی مرحلهای در کودکان را ارائه کرد. او معتقد بود که کودکان، از سنین پایین با جهان پیرامون خود در ارتباط هستند. و طی دوران مختلف زندگی کودک، در نحوهی این ارتباط پیشرفتهایی حاصل میشود. او شیوهی مصاحبهی نیمه بالینی را برای کارش برگزیده بود. سوالاتی از بچهها میپرسید که پیشزمینهای دربارهی آنها نداشتند، بعد با بررسی نوع پاسخهایشان در سنین متفاوت نتیجه گرفت که با بالا رفتن سن، قرارگیری در موقعیتهای اجتماعی بیشتر و به چالش کشیده شدن ایدهها و افکارشان توسط دیگران، کودکان از دادن پاسخهای شهودی خودمحورانه دوری میکنند، و بیشتر جوابهای علمی و جامعهمحور به او میدهند.
رشد ذهنی و قدرت تفکر کودک از نظر ژان پیاژه
پدر روانشناسی کودک به دلیل سابقه و دانشی که در علوم طبیعی و مفهوم زیستی تکامل داشت، توجه ویژهای به هماهنگی و تطابقی داشت که کودک در ارتباطش با محیط کسب میکند. او مفهوم سازگاری و جذب را برای توضیح این هماهنگی ارائه کرد:
«جذب زمانی اتفاق میافتد، که کودک به یک رویداد جدید طوری پاسخ دهد که همراه و هماهنگ با طرحوارهها و ساختارهای ذهنیاش باشد.سازگاری زمانی اتفاق میافتد که کودک در پاسخ به رویداد، طرحوارهی ذهنی موجود را اصلاح کند یا طرحوارهای جدید تولید کند که برای مقابله با موقعیت پیش آمده جواب دهد.»
از نظر پدر روانشناسی کودک، الگوهاییاند که با طی کردن مراحل مختلف رشد، در ذهن کودک شکل میگیرند و کودک به کمک آنها جهان را درک میکند. او همچنین معتقد است که تلاش برای برقرار کردن تعادل بین این دو مفهوم باعث رشد ذهنی و پیشرفت قدرت تفکر کودکان میشود.
آثاری از ژان پیاژه، پدر روانشناسی کودک
۱_زبان و اندیشه کودک
۲_مفهوم کودک از جهان
۳_بازی رویاها و تقلید در دوران کودکی
۴_ریشه هوش در کودکان
نظریه رشد پدر روانشناسی کودک
در آن زمان تصور میشد که مغز کودکان صرفا ورژن کوچکتر و ضعیفتر مغز بزرگسالان است؛ اما نتیجهی تحقیق و بررسیهایی که پیاژه انجام داده بود، این باور را رد کرد و نشان داد که مغز کودکان به طور کلی عملکرد متفاوتی دارد. نظریهای که پدر روانشناسی کودک در این زمینه ارائه داد از مهمترین نظریهها در رشتهی روانشناسی بوده و همچنان هم با وجود ایراداتی که به آن وارد است، اهمیت خود را حفظ کرده.
تئوری رشد پیاژه چهار مرحلهی اصلی داردکه عبارتند از:
مرحلهی حسی – حرکتی (تولد تا دو سالگی)
در ابتدای تولد، نوزاد هیچ ارتباط خاصی با محیط ندارد؛ یک موجود کاملا بیگانه و خام در این جهان پیچیده است. اما کمکم شروع میکند به ارتباط گرفتن با محیط اطرافش و آموختن چیزها. در این مرحله، که خود به ۶ مرحلهی کوچکتر تقسیم میشود، کودک یاد میگیرد با حواس پنجگانهاش و برخی حرکاتی که انجام میدهد، برای برقراری ارتباط با محیط و رشد ذهنی توانایی هایی کسب کند.
طرحوارههای بازتابی (تولد تا دو ماهگی)
در این سن کودک شروع به نشان دادن واکنشهای محدود به محرکهای محیط میکند. مثلا وقتی انگشت دستمان را نزدیکش نگه میداریم، محکم و طولانی مدت آن را در دستش میگیرد.
واکنشهای چرخشی اولیه (دو ماهگی تا چهار ماهگی)
کودک در این دوره واکنشهای بیشتر و مستقلتری از خود نشان میدهد، که صرفا بازتابی نیستند و ممکن است برای لذت انجام شوند. مثل اینکه نوزاد بیشتر از قبل از بدنش آگاه شده و خودش آغازکنندهی برخی از حرکاتی است که انجام میدهد.
واکنشهای چرخشی ثانویه (چهار ماهگی تا هشت ماهگی)
در این دوره از رشد ذهنی کودک، حرکات عمدی که در مرحلهی قبلی توسط کودک آغاز شده بود تکرار میشود. همچنین کودک در این دوره نسبت به محیط پیرامونش شروع به کنجکاوی میکند.
هماهنگی واکنشهای چرخشی ثانویه (هشت ماهگی تا یک سالگی)
در این مرحله، حرکات کودک دیگر چندان اتفاقی نیستند؛ بلکه تبدیل به حرکاتی هدفمند میشوند. او یاد میگیرد که با انجام این اعمال میتواند اطلاعات جدیدی دریافت و دنیای اطرافش را کشف کند.
سومین واکنشهای چرخشی (یک سالگی تا هجده ماهگی)
در این دوره، کودک به میزانی از رشد ذهنی رسیده است که میتواند، دانشی را که از طریق محیط به دست آورده و در ذهن خود ذخیره کرده، اعمال جدیدی را خلق و آنها را اجرا کند. یکی از راههایی که کودکان برای خلق ایدهی جدید از آن استفاده میکنند، ترکیب حرکات است.
ترکیب ذهنی (هجده ماهگی تا دو سالگی)
کودک در این مرحله از رشدش، که با نام بازنمایی هم شناخته میشود، توانایی تجسم اشیا را به دست میآورد. کمکم برای ارتباط گرفتن با اطرافیان شروع به استفاده از زبان میکند. او در این دوره میتواند روشهای مختلفی را برای برطرف کردن سوالهایش به کار بگیرد و فقط به یک روش اتکا نمیکند.
مرحلهی پیش عملیاتی (دو سالگی تا هفت سالگی)
با آغاز شکلگیری تفکر انتزاعی در این دوره از رشد ذهنی، کودک میتواند تصویرسازی ذهنی انجام دهد و در بازیهایش خود را در نقشهای مختلف مجسم کند. به این سبک از بازی، بازیهای نمایشی یا Dramatic Play گفته میشود. در این مرحله کودکان قدرت درک مفهوم هویت را پیدا میکنند و به دنبال آن، میتوانند چیزهای مختلف را با توجه به ویژگیهایشان دستهبندی کنند.
مرحلهی عملیات عینی (هفت سالگی تا یازده سالگی)
کودکان در این سن مهارت بیشتری در دستهبندی پیدا میکنند، و شروع به درک بیشتر مفاهیم انتزاعی ریاضی و انجام عملیات ریاضی میکنند. قوی شدن درک فضای سهبعدی، توسط کودک هم در همین دوره اتفاق میافتد. ویژگی مهم دیگر این مرحله درک نگهداری ذهنی یا ثبات اجسام است. برای مثال کودک قابلیت درک این موضوع را پیدا میکند که یک کیلو از آهن و یک کیلو از پنبه با وجود تفاوت در ظاهر و شکلشان که ممکن است گیجکننده باشد، از نظر اندازه مقدار باهم برابرند. در واقع این ویژگی، توانایی کودک در توجه همزمان به بیش از یک بعد را در موضوعی خاص بیان میکند.
مرحلهی عملیات صوری (یازده سالگی به بعد)
در این بالاخره تفکر انتزاعی، تکامل پیدا کرده و کودک میتواند تخیل خود را گستردهتر از قبل به کار بگیرد. توانایی استفاده از تفکر انتزاعی باعث میشود کودک قادر باشد فرضیهپردازی کند و حتی میتواند فرضیههایش را آزمایش هم بکند. آزمایش کردن یکی دیگر از ویژگیهای خاص این دورهی سنی است، چون در تمام مراحل قبلی، کودک با استفاده از آزمون و خطا محیط را میسنجید و اطلاعات را دریافت میکرد.
مقاله بازی برای تقویت هوش زبانی کلامی را نیز از دست ندهید.
نظریه پیاژه از زبان خود
در این ویدیو پیاژه با زبان خود توضیحاتی درباره نظریه اش بیان میکند.
تاثیر تئوری رشد پیاژه بر آموزش
ژان پیاژه معتقد بود که آموزش، تنها راه نجات جامعه از نابودی است، و برای گسترش این باور تلاش بسیاری کرد. او هر سال در سخنرانیهای زیادی شرکت میکرد، دربارهی این موضوعات صحبت میکرد و حتی پیشنویسهایی هم از سخنرانیهایش به سازمانهای آموزشی مربوطه میفرستاد؛ تا ایجاد آگاهی کند. او در چند کنفرانس که به رابطهی مطالعات شناختی و توسعه و بهبود برنامهی درسی مدارس میپرداختند، به عنوان مشاور ارشد شرکت داشت و در جهت همگام کردن برنامههای درسی مدارس با ویژگیهای زیستی و شناختی کودکان قدمهای مهمی برداشت. با تمام این اوصاف، لقب پدر روانشناسی کودک واقعا برای او مناسب است. او تمام بچهها را مثل بچههای خودش دوست داشت.
تئوری رشد پیاژه تاثیراتی بر شیوههای تدریس گذاشت که آنقدر عظیم و پرفایده بودند، که حتی امروز هم، بعد از سالها، در مدارس و کلاسهای مختلف استفاده میشوند.
یادگیری اکتشافی
کودکان باید این آزادی را داشته باشند که خودشان محیط را کشف کنندف و به اطلاعات تازهای برسند؛ بهجای آنکه اطلاعات به صورت مستقیم و انتخابشده به آنها داده شود. محیطی برای یادگیری مناسب است که موسیقی و هنر را هم در خود جای دهد.
حل مسئله
بهترین روش برای آموزش، درگیر شدن با مسئله و حل مسئله توسط کودک است. معلم نباید دخالت زیادی در حل مسائل بکند در عوض باید توجه کند که کودک چگونه مسئله را حل میکند و به جواب میرسد.
آموزش مرحله به مرحله
پیاژه باور داشت که رشد ذهنی و شناختی، مرحله به مرحله و با توجه به سنی که کودک در آن قرار دارد اتفاق میافتد. پس طبیعی است که برایش مهم بود برنامهی آموزشی کودکان مناسب با سطح رشد ذهنی و سنشان تدوین شود و در هر مرحله از رشد، به ویژگیهای آن مرحله توجه شود.
درست است که در حال حاضر سختگیری پیاژه دربارهی محدودههای سنیای که تعریف کرده مورد بحث قرار گرفته و افراد زیادی نظرات مخالفی در رابطه با آن دارند، اما این موضوع از بزرگ بودن خدمتی که این مرد به علم روانشناسی و به کودکان کرده چیزی کم نمیکند. ژان پیاژه به حق پدر روانشناسی کودک و روانشناسی رشد نام گرفته و آشنایی با تئوری او برای هر کسی که به هر نحوی با کودکان در ارتباط است، نه تنها خالی از لطف نیست، بلکه لازم و ضروری است. بهخاطر تلاشهای پیاژه و کسانی که بعد از او خط فکریاش را پیش گرفته و خدمات موثری را ارائه دادهاند، امروزه کودکان میتوانند از آموزش بهتر و رشد ذهنی و شناختی مقبولتری برخوردار باشند.